چالشها و موانع سیاستگذاری در زمینه عدالت جنسیتی در حوزه رفاه و تأمین اجتماعی- تا فصل دوم


چالشها و موانع سیاستگذاری در زمینه عدالت جنسیتی  در حوزه رفاه و تأمین اجتماعی- تا فصل دوم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فهرست مطالب

 

فصل اول: کلیـات پژوهش... 5

بیان مسئله. 6

ضرورت و اهمیت پژوهش.... 8

سوالات پژوهش.... 8

اهداف پژوهش.... 9

پیشینه تجربی.. 9

جمع‌بندی.. 27

فصل دوم: ادبیات مفهومی پژوهش... 30

مقدمه. 31

عدالت در منظر حقوق.. 31

عدالت در ادیان.. 32

تفاوت عدالت با مساوات... 32

عدالت از منظر اسلام. 33

رويكرد عدالت به­مثابه تساوي.. 34

عدالت در ليبراليسم.. 35

عدالت در مارکسیسم.. 35

عدالت در اندیشه جان رالز. 36

عدالت به­مثابه انصاف... 38

عدالت به­مثابه شایستگی.. 41

عدالت استحقاقی در مقابل عدالت مساواتی.. 45

جنس و جنسیت... 46

جنسیت از منظر روان‌شناسی.. 47

جنسیت از نگاه اسلام. 48

عدالت جنسیتی.. 48

عدالت جنسیتی در نگاه ارسطو. 48

عدالت جنسیتی در اندیشه جان استوارت میل.. 49

عدالت جنسیتی در دوران مدرن.. 51

عدالت جنسیتی در رویکردهای فمينيستي.. 52

اسلام و مسئله عدالت جنسيتي.. 56

عدالت جنسیتی و توسعه. 59

عدالت جنسیتی در اندیشه آمارتیا سن.. 60

جمع­بندی.. 61

فصل سوم: روش پژوهش... Error! Bookmark not defined.

روش تحقیق.. Error! Bookmark not defined.

جمعیت مورد مطالعه. Error! Bookmark not defined.

روش نمونه‌گیری.. Error! Bookmark not defined.

روش جمع­آوری داده­ها Error! Bookmark not defined.

روش تجزیه و تحلیل داده­ها Error! Bookmark not defined.

فصل چهارم: یافته­های پژوهش... Error! Bookmark not defined.

مقدمه. Error! Bookmark not defined.

1)     شکاف جنسیتی اقتصادی.. Error! Bookmark not defined.

شکاف جنسیتی دستمزد. Error! Bookmark not defined.

شکاف جنسیتی در اشتغال.. Error! Bookmark not defined.

کار بدون دستمزد. Error! Bookmark not defined.

2)     شکاف جنسیتی ایدئولوژیک.... Error! Bookmark not defined.

ایدئولوژی تقسیم کار جنسیتی.. Error! Bookmark not defined.

درک محدود از مسائل جنسیتی.. Error! Bookmark not defined.

3)     شکاف جنسیتی نهادی - سیاستی.. Error! Bookmark not defined.

فقدان اراده سیاسی کافی.. Error! Bookmark not defined.

حضور ناکافی زنان در مناصب تصمیم­گیری.. Error! Bookmark not defined.

کمبود سیاست­های حساس به جنسیت... Error! Bookmark not defined.

4)     شکاف جنسیتی حمایت­محور. Error! Bookmark not defined.

عدم توجه کافی به توانمندسازی زنان.. Error! Bookmark not defined.

الزامات کاری غیر قابل انعطاف... Error! Bookmark not defined.

خدمات ناکافی در مراقبت از کودک.... Error! Bookmark not defined.

عدم حمایت کافی از زنان در اقتصاد غیر رسمی.. Error! Bookmark not defined.

فصل پنجم: بحث و نتیجه­گیری.. Error! Bookmark not defined.

بحث و نتیجه­گیری.. Error! Bookmark not defined.

راهکارهای پیشنهادی.. Error! Bookmark not defined.

فهرست منابع. Error! Bookmark not defin

 

 

فصل اول: کلیـات پژوهش

 

 

 

بیان مسئله

عدالت جنسیتی اشاره به شرایطی دارد که براساس آن، منابع و امکانات اجتماعی به صورت غیرتبعیض­گونه و برابر بین زنان و مردان تقسیم می­شود. لازمه عدالت جنسیتی این است که جنسیت افراد مانع از آن نشود که فرد از منابع، امکانات و فرصت­های اجتماعی محروم شود بلکه عدالت جنسیتی به معنای برابری و عدالت در دسترسی به منابع و امكانات آموزشی، فرهنگي، بهداشتی، اقتصادي و سیاسی است. در چنین شرایط اجتماعی و فرهنگی است که عدالت جنسیتی تحقق می­یابد.

بحث عدالت جنسیتی در موضوع ماده 101 قانون برنامه ششم توسعه 1396-1400 مطرح شده است اما بررسی شاخص­های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نشان می­دهد عدالت جنسیتی در جامعه ایرانی تاکنون، به خوبی محقق نشده و در قلمروهای مختلف مانند اشتغال، تامین اجتماعی، آموزش، بهداشت، مشارکت اقتصادی و سیاسی، نوعی عدم توازن و نابرابری در دسترسی زنان و مردان به فرصت­ها و منابع اجتماعی به چشم می­خورد. در تایید این موضوع می­توان به شاخص شکاف جنسیتی (شامل شاخص­های فرصت و مشارکت اقتصادی، دستیابی به امکانات آموزشی، بهداشت و بقا، توانمندسازی سیاسی) اشاره کرد که برطبق آن در گزارش مجمع جهانی اقتصاد در ژنو سوئیس (2022)، کشور ایران در بین 146 کشور مورد مطالعه، در رتبه 143 از منظر شکاف جنسیتی قرار دارد. این بدان معناست که ایران، چهارمین کشور جهان با بزرگترین شکاف جنسیتی در سال 2022 است و هم ردیف کشورهای مانند افغانستان، چاد و جمهوری کنگو قرار گرفته است. بنابر این گزارش، افغانستان تحت کنترل و حاکمیت طالبان با رتبه 146 آخرین کشوری است که در جدول شکاف جنسیتی سال 2022 قرار دارد، یک پله بالاتر از آن پاکستان در ردیف 145 است. ایران در شاخص شکاف جنسیتی در سال 2020 نیز رتبه 150 را در میان 156 کشور به خود اختصاص داده است. طبق نتایج گزارش مجمع جهانی اقتصاد (2022) ایران در شاخص­های بهداشت و بقا و دستیابی به امکانات آموزشی، کمترین شکاف جنسیتی و در زیرشاخص­های توانمندسازی سیاسی و فرصت و مشارکت اقتصادی بیشترین شکاف جنسیتی را دارد. امتیاز ایران در سه مولفه «ثبت نام در آموزش ابتدایی، متوسطه و نسبت جنسیت در تولد» از متوسط جهان بالاتر و در بقیه از متوسط جهان پایین­تر بوده است. علاوه بر این، در مولفه­هایی چون تعداد سال­هایی که زنان/مردان رئیس دولت هستند، حضور زنان در پارلمان و حضور زنان در منصب وزرا نیز ایران فاصله زیادی با متوسط جهان دارد. بنابراین طبق گزارش­های جهانی، شاخص عدالت جنسیتی در ایران از وضعیت مطلوبی برخوردار نیست.

 مطالعات در سراسر جهان نشان می­دهد که زنان و مردان، کم و بیش دسترسی­های نابرابری از منابع و فرصت­ها و موقعیت­های اجتماعی دارند. زنان نسبت به مردان، فقر بیشتری را تجربه می­کنند (چانت[1]، 2006؛ مدیروس و کوستا[2]، 2008) که عمدتاً به دلایل اجتماعی و فرهنگی برمی­گردد. زنان به دلیل تجربه بارداری، زایمان و مراقبت از فرزندان و ایفای بیشتر نقش­ها و مسئولیت­های خانوادگی و وظایف خانه­داری بیشتر در معرض ناامنی شغلی و یا از دست دادن شغل قرار دارند. همچنین زنان در دستیابی به موقعیت­های شغلی و میزان درآمدهای دریافتی، دسترسی نابرابری دارند که در نرخ پایین (حدود 16 درصد در سال 1395) مشارکت اقتصادی زنان در اشتغال رسمی (شالچی و عظیمی، 1398)، درصد پایین زنان به عنوان بیمه­شدگان اجباری و فعالیت بیشتر زنان در اقتصاد خانگی و غیررسمی مشهود است. سهم زنان از مشاغل مزد و حقوق­بگیری در سال 1395 تنها 17.3 درصد بوده درحالی که سهم مردان نزدیک به 83 درصد بوده است (شالچی و عظیمی، 1398). فراتر از همه این­ها، مطالعات اجتماعی نشان می­دهد زنان در مقابل طلاق و فروپاشی خانواده، مرگ همسر و حتی در بحران­های اجتماعی نسبت به مردان آسیب­پذیرتر هستند. نرخ فقر زنان در دوره زندگی سالمندی نیز دو برابر مردان است (زنجری و صادقی، 1399). زنان سرپرست خانوار نیز فقر بیشتری را تجربه می­کنند (شادی­طلب و گرایی­نژاد، 1383).

مدیریت این مخاطرات اجتماعی نیازمند توجه به رویکرد عدالت جنسیتی در سیاست­گذاری رفاه و تامین اجتماعی زنان است. لازمه تحقق عدالت جنسیتی، اتخاذ رهیافت حساسیت جنسیتی در اسناد بالادستی و

برنامه­های توسعه است. رهیافت حساسیت جنسیتی (شادی­طلب، 1381) ایجاب می­کند که برنامه­های توسعه با دیدگاه جنسیتی و برابرگرایانه و با هدف کاهش تبعیض­ها و نابرابری­های جنسیتی تدوین شوند. جریان حساس به جنسیت با مبنا قرار دادن برابری میان زنان و مردان، هنجارها و باورهای مخالف را مورد انتقاد قرار می­دهد و تغییرات اساسی در هنجارها و سیاست­های اجتماعی را در راستای ایجاد برابری دنبال می­کند (گلدینگ[3]، 2013: 19). لازمه همه این موارد، شناسایی موانع و چالش­های سیاست­گذاری در حوزه رفاه و تأمین اجتماعی با نگاه به عدالت جنسیتی است. در همین راستا، پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این سوال است که مهم­ترین موانع و چالش­های سياست­گذاري رفاه و تأمین اجتماعی مبتنی بر رویکرد عدالت جنسيتي چیست و چه راهبردها و توصیه­های سیاستی را می­توان در راستای سیاست­گذاری اجتماعی و رفاهی مبتنی بر عدالت جنسیتی در جامعه ایرانی پیشنهاد داد؟

ضرورت و اهمیت پژوهش

مبتنی بر گزارش­های جهانی، شاخص عدالت جنسیتی در ایران از وضعیت مطلوبی برخوردار نیست به نحوی که مطالعه تطبیقی شکاف جنسیتی بین 156 کشور در سال 2021 نشان می­دهد کشور ایران دارای رتبه 150 است و همین وضعیت ضرورت بررسی این موضوع را در ساحت سیاست­گذاری اجتماعی و رفاهی نشان می­دهد. اینکه در اسناد بالادستی چگونه به موضوع عدالت جنسیتی پرداخته شده است، وضعیت موجود شاخص­های عدالت جنسیتی به چه صورت است و درنهایت موانع عدم تحقق عدالت جنسیتی در جامعه ایران چیست در این پژوهش ضرورت بررسی و پژوهش دارد.

به­علاوه، با توجه به اهمیت نقش و عاملیت زنان در فرایند توسعه، تبیین جایگاه عدالت جنسیتی، شناسایی موانع و چالش­ها و درنهایت پیشنهاد لوازم و شرایط و معیارهای تحقق عدالت جنسیتی در سیاست­گذاری­های رفاه و تامین اجتماعی بسیار ضرورت دارد. از نتایج این پژوهش می­توان در اجرای قانون برنامه هفتم توسعه و قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت (1400) بهره برد. علاوه بر این، تحقق عدالت جنسیتی ضمن اینکه به کاهش شکاف جنسیتی در جامعه منتهی می­گردد، درنهایت به احساس عدالت اجتماعی و به­طورکلی احساس رفاه و رضایت از زندگی در خانواده­ و جامعه و زندگی فردی و اجتماعی نیز می­انجامد. در مجموع این شرایط در راستای بسط و گسترش سیاست­های اجتماعی حمایت از زنان و دوستدار خانواده است.

همچنین نتایج این پژوهش، در اجرای قانون برنامه هفتم توسعه و قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت (1400) قابل استفاده است. به­علاوه، نتایج این پژوهش در برنامه­های سیاستی نهادهای اجرایی گوناگون در قلمروهای رفاهی مختلف مانند حوزه­های اشتغال، تامین اجتماعی، آموزش، سلامت، حمایت اجتماعی و مشارکت سیاسی قابل بهره­برداری است و به گسترش برابری و عدالت جنسیتی در قلمروهای اجتماعی و رفاهی مختلف می­انجامد. 

 

سوالات پژوهش

این پژوهش، مشخصاً به دنبال پاسخ به سوالات زیر است:

  • از نگاه کارشناسان و متخصصان، مهمترین موانع و چالش­ها برای برقراری عدالت جنسیتی در حوزه رفاه و تأمین اجتماعی چیست؟
  • چه پیشنهادها و توصیه­های سیاستی در راستای سیاست­گذاری اجتماعی مبتنی بر عدالت جنسیتی می­توان ارائه داد؟

 

 

هداف پژوهش

به طور کلی هدف پژوهش، پاسخ به سوالات آن پژوهش است. در همین راستا، پژوهش حاضر دو هدف عمده را مدنظر دارد:

  • شناسایی موانع و چالش­های تحقق عدالت جنسیتی در حوزه رفاه و تأمین اجتماعی.
  • ارائه پیشنهادها و توصیه­های سیاستی در راستای سیاست­گذاری اجتماعی مبتنی بر عدالت جنسیتی.

 پیشینه تجربی

در سال‌های اخیر، مطالعات مختلفی در حوزه عدالت جنسیتی در ایران انجام گرفته است که هر یک از منظری خاص به این موضوع نگریسته‌اند. در ادامه به توصیف اجمالی از مهمترین تحقیقات و پژوهش‌های انجام گرفته در حوزه عدالت جنسیتی از منظرهای مختلف در سال‌های اخیر می‌پردازیم تا چشم‌انداز روشن‌تری از پیشینه پژوهش حاضر بدست داده شود. این پژوهش‌ها با دغدغه­ها و رویکردهای متفاوتی انجام گرفته است که در ادامه به طبقه­­بندی براساس تنوع رویکردهای گوناگون مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

 

عدالت جنسیتی از منظر فرهنگ اسلامی

رودگر (1388) در پژوهش خود مبحث عدالت جنسیتی از دیدگاه علامه طباطبایی و شهید مطهری پرداخته است. او در مطالعه خود بیان می‌کند که «عدالت» از حيث مفهوم شناختي، به معاني تعادل و توازن، تساوي در شرايط مساوي، تفاوت در شرايط متفاوت، دادن حق هر صاحب حقي و قرار گرفتن هر چيزي در جاي خود است. در اين نوشتار مفاهيم و مباني «عدالت» و «جنسيت» و ترکيب «عدالت جنسيتي» از منظر علامه طباطبايي و شهيد مطهري مورد بررسي قرار گرفته و معلوم مي­شود، يگانه مرجع حقوقي نظام آفرينش، غايت مندي فعل الهي، رابطه وثيق حق و تکليف، حق و عدالت، وحدت­انگاري عالم وجود و نسبت طبيعت و فطرت انساني نظام ارزشي اسلام در جريان «عدالت جنسيتي» معنا و مبناي خود را نشان مي­دهد؛ مساوات ملازم بلکه متحد با عدالت و عدالت ريشه در تساوي دارد تا نفي تبعيض در آن يک اصل اصيل و قطعي باشد و «تشابه» اساساً موضوعيت ندارد؛ اگر چه مساوات مطلق غيرممکن است و مطلوب هم نيست؛ زيرا تفاوت­هاي طبيعي و اکتسابي چنين حکم مي­کند. 

شجریان (1401) در پژوهش خود به مبانی انسان­شناسی عدالت جنسیتی از منظر حکمت صدرایی پرداخته است. او در تحقیق خود بیان می­کند که فمینیست­ها در مقام دفاع از حقوق زنان با تکیه بر برخی مبانی انسان­شناسانه، تلاش­های نظری متعددی داشته­اند. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، به دنبال مبانی بدیل حکمت متعالیه در این حوزه بوده است. یافته‌های محقق نشان می‌دهد که براساس حکمت متعالیه و در تقابل با آرای فمینیستی، زن و مرد فراتر از پیکر مادی­اند؛ هر دو در گوهر مشترک انسانیت به عنوان نوع متوسط اشتراک دارند و همین امر امکان وصول هریک از آنها به بالاترین مراتب کمال را میسر می­کند. دستیابی به این مراحل کمالی، مشروط بر جنسیت خاصی نیست بلکه مبتنی بر فعلیت مراتب عقل نظری و عملی است که آن نیز برای هریک از زن و مرد میسر است. غایات و مطالبات زن و مرد فراتر از حیات مادی است و آنها خود را مسافر عوالم برتر از عالم ماده می­شمارند و در نهایت تمایز حقوقی میان آنها در آنجا که کمالات وجودی متمایز دارند یا عقل عملی هنجارهای متفاوتی در مورد آنها مطرح می­کند، قابل قبول است.

شجریان (1401) در پژوهش خود به موضوع فلسفه‌های حجاب و عدالت جنسیتی پرداخته است. او در مطالعه خود سعی می‌کند به این سوال پاسخ دهد که فلسفه­های ذکرشده برای حجاب، تا چه میزان عادلانه بودن این تکلیف را توجیه می­کنند و ادراک عدالت را در این مقام بسط می­دهند؟ او بیان می‌کند که زن در فقه اسلامی برخلاف مرد، مکلف به پوشش حداکثری بدن غیر از صورت و دست­ها تا مچ است. برای توجیه این تمایز فقهی، فلسفه­هایی نظیر مهار آتش شهوت، استحکام پیوند خانوادگی، استواری جامعه و مانند آن ذکر شده است. از منظر فقیهان، فلسفه­های مذکور «علت» حجاب شرعی نیستند و «حکمت» آن محسوب می­شوند؛ درنتیجه حتی با فقدان آن­ها نیز حجاب واجب است. این درحالی است که آنچه تحقق این فلسفه­ها را تضمین می­کند، شکل­گیری «عفت اخلاقی» در بستر جامعه است، نه لزوماً «حجاب فقهی». نقض این فلسفه­ها در برخی فتاوای فقهی نظیر تجویز عدم پوشش کنیزان و اهل کتاب و تجویز نگاه به زنان ازکارافتاده و زنانی که عادت به پوشاندن ندارند نشان می­دهد که با تکیه صرف بر این فلسفه­ها نمی­توان این تمایز فقهی میان زن و مرد را کاملاً توجیه کرد. در این مقام، اثبات عدالت جنسیتی در سطح واقعی و ادراکی، با تکیه بر این فلسفه­ها ممکن نیست و تنها می­توان از تعبد به حکم شارع و حق طاعت الهی سخن گفت.

میرخانی (1392) در مطالعه خود به تحلیل عدالت جنسیتی در مناسبات عاطفی، اخلاقی و اقتصادی خانواده پرداخته است. او در پژوهش خود بیان می‌کند که مسئله عدالت جنسيتي، اگرچه در نهادهاي حقوقي و اجتماعي موضوعي وارداتي قلمداد مي­گردد و در عرصه تئوريک کراراً مورد توجه قرار گرفته است، ليکن در عرصه­هاي عملي­سازي آن، به سبب اختلاط در فرهنگ­ها و عدم پالايش مباني آن، با چالش­هايي روبرو بوده که نيازمند تبييني درست در عرصه گرايش­ها و نگرش­هاي متکي بر فرهنگ بومي و اسلامي است؛ به ويژه آن که استحکام نهاد خانواده از اساسي­ترين اهداف قانون­گذار اسلامي است. در منش توحيدي، زوجيت، وحدت برخاسته از جذب و انجذابي حکيمانه است که تحقق عدالت در عين قوام­يابي اصول ارزشي ديگري چون: کرامت انساني، امنيت و سکونت، مودت و رحمت، احسان و مروت صورت مي­پذيرد. محقق در این پژوهش به دنبال تبيين جايگاه محوري اصل عدالت در نظام قانون­گذاري اسلامي و تاثير آن بر عدالت جنسيتي در روابط انساني اعضا خانواده بوده است که مستلزم بيان تفاوت­هاي بنيادين ميان دو نظام فکري، خدا محور و انسان­محور است. به نظر مي­رسد عدالت جنسيتي از حکيمانه­ترين مختصات نظام قانون­گذاري اسلام است که برخاسته از تناسب و تفاوت­هاي معنادار در نظام خلقت و قانون شريعت است و در مناسبات عاطفي، اخلاقي و اقتصادي خانواده از دقايق و لطايفي برخوردار است که در آن، اصل عدالت با تمامي ارزش­هاي انساني درآميخته و چتري از تسهيل، تکريم، تنظيم و تعديل را در سايه انديشه توحيدي فراهم ساخته و تضمين کننده مقاصد و اصول و قواعد شرعي است.

اسماعیلی و قادری (1399) در پژوهش خود به بررسی برابری یا عدالت جنسیتی از دیدگاه اسلام و سند 2030 پرداخته‌اند. آنها در مطالعه خود اشاره می‌کنند که برابری جنسیتی بدان معنا است که زن و مرد، حقوق و وظایف یکسان دارند، و همه از فرصت­های مساوی در جامعه برخوردار هستند. از جنگ جهانی دوم، جنبش آزادی بخش زنان و فمینیسم قدم­هایی به سمت پیدایش حقوق زنان برداشتند. سازمان ملل و آژانس­های بین­المللی مختلف، قوانین دیگری تصویب کردند که گامی چشمگیر در راستای برابری جنسیتی برداشته است. با این حال، همه کشورها الزاماً این قوانین را قبول ندارند: قوانین علیه تبعیض جنسیتی تحصیلی در سال 1960 تصویب شد و بتدریج در سال­های 1962 و 1968 این قانون اجرایی شد. از طرفی، اسلام نظر به «عدالت جنسیتی» دارد. عدالت جنسیتی در فرهنگ اسلامی به معنای تساوی به اقتضای عدل اجتماعی است. به بیان دیگر، هر صاحب حقی به حق خود و به اندازه وسع خود برسد. از سوی دیگر با سند 2030 روبرو هستیم که 17 هدف توسعه پایدار و 169 هدف جانبی دارد. در این بین، هدف پنجم آن «دستیابی به تساوی جنسیتی و توانمندسازی همه دختران و زنان است». هدف این پژوهش، بررسی دیدگاه اسلام و سند2030 در راستای پاسخ به این سوال است که «برابری یا عدالت جنسیتی» کدام نظر صحیح است؟ محققان در این پژوهش بیان می‌کنند که اسلام از همان ابتدا با توجه به تناسب ساختار زن و مرد برای هریک تکالیفی تعریف و حقوقی هم در نظر گرفت و در خصوص برتری هم فرمود نزد خداوند، برتر کسی است که با تقواتر باشد؛ یعنی جنسیت، عامل برتری نیست بلکه شرط برتری، چیز دیگری است اما در سند2030 از همان ابتدا تلاش در راستای برابر قرار دادن زن و مرد است که به مرور باعث نقض­ها و تنش­هایی بین آنها می­شود. نتایج این تحقیق نشان داد که بین «تساوی» و «تشابه» تفاوت وجود دارد؛ آنچه موردنظر

غربی­هاست «تشابه جنسیتی» است تا «برابری جنسیتی». تساوی، اشاره به «برابری» دارد و تشابه، «یکنواختی».

کاشانی‌ها (1390) در مطالعه خود به مبانی دینی عدالت جنسیتی و اشتغال زنان پرداخته است. او در این پژوهش بیان می‌کند که در فرايند توليد، توسعه، بازار کار و همچنين رشد اقتصادي هر جامعه، زنان نقش بسزايي ايفا مي­کنند. بطوري که هم نيازهاي مربوط به خود و خانواده را برطرف مي­کنند و هم جامعه از خدمات و تخصص­هاي آنان بهره­مند مي‎شود. از طرفي اسلام به زن استقلال مالي و آزادي کامل اقتصادي داده و نه­تنها دست مرد را از اموال او کوتاه کرده؛ بلکه حق قيموميت در معاملات زن را که سابقه تاريخي داشته از او گرفته، از طرف ديگر مسئوليت تامين مخارج خانواده را بر دوش مردان قرار داده است که حکمت اين مسئله، جانبداري از زن يا مرد نيست بلکه اسلام، سعادت بشر را در نظر گرفته است. زنان از طرفي به تناسب جنسيت در حوزه­هاي مادري، همسري و مديريت خانه، نقش بسزايي داشته و از سويي هيچ­گاه و در هيچ برهه­اي از زمان، از فعاليت خارج از منزل دور نبوده­اند. يافته­های این مطالعه نشان داد که در مباني ديني، زنان مالک اموال خود هستند و وظيفه رفع نياز خانواده بر عهده آنان نيست ولي مي­توانند از اين حق طبيعي استفاده کنند که البته مشروط بر اين که تعارضي با حقوق همسر و فرزندان ايجاد نکند و در صورت تعارض با تامين شرايط و تمهيد امکانات، تعارض نقش برطرف شود.

 ایمان­زاده و فرهادی (1397) در پژوهش خود در پي ارائه مدلي جهت ارتقاء عدالت جنسيتي در جوامع اسلامي از ديدگاه نهج­البلاغه بوده‌اند. آنها بیان می‌کنند که به جهت عدم کفايت مباني ارائه شده توسط نظريه­هاي مختلف در کشورهاي ديگر از جمله جنبش فمينيسم در کشورهاي غربي و تجويز آن به کشورهاي ديگر و مشکلات عديده­اي که اين مکتب در جوامع مختلف حتي جوامع غربي ايجاد کرد و از طرفي به دليل ارائه نشدن مدلي براي برقراري عدالت جنسيتي در جوامع اسلامي، محققين در این پژوهش برای به دست آوردن داده­هاي متناسب با زمينه مورد مطالعه، از روش کيفي نظريه مبتني بر زمينه استفاده شده است. داده­ها، از طريق مطالعه خطبه­ها، نامه­ها و حکمت­هاي نهج­البلاغه گردآوري شد. در تجزيه و تحليل اطلاعات، با طبقه­بندي مفاهيم، مقوله­هاي فرعي و محوري و يافتن مقوله هسته­اي، با استفاده از سه نوع کدگذاري مختلف یعنی کدگذاری باز، محوري و انتخابي، مقوله­هاي شکل دهنده عدالت جنسيتي و روابط آن­ها در قالب مدل پارادايمي ظهور يافت که شامل شرايط علّي (شامل: عدم برتری مردان نسبت به زنان، وظایف متقابل زنان و مردان در قبال یکدیگر)، مقوله محوري (شامل: عدالت جنسيتي)، راهبردها (شامل: توجه به تفاوت­های مردان و زنان در احراز شغل، روانشناسی زنان، شناخت جایگاه زن در اسلام، رعایت فضیلت­های اخلاقی، ازدواج و تشکیل خانواده، توجه به اصل عدالت در همه امور، دموکراسی؛ حکومت مردم­سالارانه، محوریت تفکر دینی)، شرايط زمينه­اي (شامل: توجه به ارزش­های اخلاقی، دوری از رذیلت­های اخلاقی)، شرايط مداخله­گر (شامل: خودکامگی فطری) و پيامدها (شامل: ارتقای ارزش­های اخلاقی، کنترل زنان و مردان) بودند.

بدری منش و همکارانش (1398) در پژوهش خود به تحلیل ساختاری عدالت جنسیتی در کیفرگذاری جرایم تعزیری پرداخته‌اند.آنها در توضیح کار خود بیان می­کنند که با افزایش نرخ جرم زنان، برقراری عدالت جنسیتی در کیفرگذاری جرایم تعزیری اهمیت می­یابد. لذا به موارد مؤثر بر کیفرگذاری جرایم زنان شامل اراده ارتکاب جرم و پیامدهای کیفر پرداخته می­شود. به منظور بررسی این موارد از نظریه فشار ساختاری و مفهوم نقش استفاده شده است. روش پژوهش محققان در این مطالعه، کیفی بوده است و از طریق مصاحبه نیمه باز با چهار گروه فقهای دینی، قضات و وکلا، دانشجویان حقوق جزا و فعالان حقوق زنان اطلاعات جمع‌آوری شده است. نتایح این پژوهش نشان می‌دهد فشار ساختاری که در موقعیت­های مختلف بر زنان وارد می­شود، اراده را منفعل و زمینه ارتکاب جرم توسط آن­ها را فراهم می­سازد. از سوی دیگر، کیفرها پیامدهای مضاعف و شدیدتری مانند مشکلات جسمی و روحی، طرد خانوادگی و اجتماعی برای زنان در بر دارند. این شرایط ضرورت اعمال رویکردی حمایتی در کیفرگذاری از قبیل تخفیف در نوع و میزان مجازات، حذف کامل برخی مجازات­ها و غیره را برای زنان ایجاب می­کند.

 

عدالت جنسیتی در اسناد بالادستی

علی‌پور و همکارانش (1396) در مطالعه خود به بازنمائي کشمکش­هاي گفتمانيِ عدالت جنسيتي در برنامه هاي توسعه جمهوري اسلامي ايران پرداخته‌اند. آنها در پژوهش خود بیان می‌کنند که نظام برنامه­ريزي در ايران از گفتمان­هاي سياسي و اجتماعي حاکم تأثير مي­پذيرد و اينکه اين گفتمان­ها چه جايگاهي براي سوژه­ها و ابژه­ها قائل باشند در برنامه­هاي توسعه به­صورت­هاي متفاوتي بازنمايي مي­شوند. از جمله سوژه­هاي بسيار مهم سوژه «زنان» است. برحسب اينکه سوژه زنان در گفتمان دولت­هاي کارگزارِ برنامه توسعه چه معنا و هويتي يابد، دال «عدالت جنسيتي» نيز به همان منوال در نظام برنامه­ريزي منظور مي­گردد يا مسکوت مي­ماند. بدين ترتيب توجه يا بي­توجهي برنامه­هاي توسعه به عدالت جنسيتي است که مي­تواند به برقراري آن يا تداوم نابرابري جنسيتي منجر شود. روش: پژوهش با روش تحليل گفتمان لاکلو و موفه به بازنمائي کشمکش­هاي گفتماني عدالت جنسيتي در برنامه­هاي توسعه پرداخته است. يافته­های این مطالعه بیانگر آن است که برنامه­هاي توسعه پس از انقلاب از حيث توجه به سوژه زنان از کشمکش­هاي گفتماني جاري در عرصه سياسي متأثر بوده است. تحليل­های این مطالعه نشان داد که در برنامه اول و دوم، عدالت آموزشي و دلالت ناکامل عدالت بهداشتي موردتوجه بوده است. نشانگان «افزايش فرصت­هاي اشتغال زنان و ارتقاء شغلي آنان»، «توجه به ترکيب جنسيتي عرضه نيروي کار» و «ارتقاي مهارت­هاي شغلي زنان» با دلالت بر مدلول «عدالت اقتصادي»؛ نشانگان «اصلاحات ضروري در امور حقوقي»، «تسهيل امور حقوقي و قضائي زنان»، «خدمات حقوقي»، «حمايت از حقوق زنان»، «بازنگري قوانين و مقررات» و «تمهيدات قانوني و حقوقي براي رفع خشونت عليه زنان»، نظام معنايي «عدالت حقوقي» در گفتمان اصلاحات را سامان مي­دهند؛ گزاره «برنامه­ريزي براي تدوين برنامه آموزشي ارتقاء سلامت و شيوه­هاي زندگي سالم»، دلالت ناکامل عدالت بهداشتي است و «دسترسي به فرصت­هاي برابر آموزشي» بازنمايي از «عدالت آموزشي» است که گفتمان توسعه سياسي آن را در برنامه سوم و چهارم گنجانده است.

محققان در این پژوهش بیان می­کنند که در برنامه پنجم توسعه نشانگان «ارتقا سلامت زنان» و «تأسيس خانه سلامت دختران و زنان» به­مثابه «عدالت بهداشتي» در نظر گرفته مي­شوند. اگرچه «توسعه و ساماندهي امور اقتصادي معيشتي»، «عدالت اقتصادي» را بازنمائي مي­کند اما از آنجا که بر زنان سرپرست خانوار و آنهم بر مشاغل خانگي تأکيد دارد تمام بار معنايي عدالت اقتصادي را دربر ندارد. گزاره­هاي «تأمين آموزش­هاي مورد نياز متناسب با نقش دختران و پسران» و «تضمين دسترسي به فرصت­هاي عادلانه آموزشي به تناسب جنسيت» دلالت بر مدلول عدالت آموزشي داشته و بار معنايي آن را به طور کامل پوشش مي­دهند. همچنين تحليل گفتمان عدالت جنسيتي در برنامه ششم توسعه نشانگر آن است که گفتمان حاکم بر برنامه ششم با نشانه محوري «عدالت جنسيتي» و با مدلول­هاي «فرصت­هاي شغلي»، «سلامت و بهداشت»، «باسوادي زنان»، «اصلاح نظام حقوقي (در حوزه خانواده)» و «مشارکت در تصميم­سازي و تصميم­گيري» (نه فرصت برابري سياسي) شکل گرفته است که اين نشانه­هاي معنايي به ترتيب دربرگيرنده عدالت اقتصادي، عدالت بهداشتي، عدالت آموزشي، دلالت ناکامل عدالت حقوقي و دلالت ناکامل عدالت سياسي هستند. محققان در این پژوهش بیان می‌کنند که با توجه به يافته­های این مطالعه، عدالت جنسيتي يکي از نشانگان معنايي گفتمان­هاي اصلاحات و اعتدال، با برداشت برابري به­مثابه همانندي است و بدين ترتيب حساسيت جنسيتي برنامه­هاي سوم، چهارم و ششم توسعه قابل­توجه است. گويي محدوديت­هاي ساختاري، آنها را در معرض خصومت­ها و انتقادهاي گفتمان­هاي رقيب قرار داده و مانع از اجراي کامل برنامه­ها مي­شود.

صفری شالی (1394) در پژوهش خود به تحليل گفتمان عدالت جنسيتي در لوايح و برنامه­هاي توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران پرداخته است. او در تحقیق خود بیان می‌کند که مقوله­هاي «زن» و «عدالت جنسيتي» بسته به اينکه در چه حوزه گفتماني قرار گرفته باشند، معاني و هويت­هاي متفاوتي به خود مي­گيرند که هريک به نوع خاصي از گفتمان بستگي دارند که به آن معنا و هستي بخشيده است. این پژوهش، درصدد پاسخگويي به اين پرسش بوده است که دولت­هاي بعد از انقلاب اساساً چه رويکردي به مقوله «عدالت جنسيتي» داشته­اند؟ اين مطالعه، به بررسي عدالت جنسيتي در دولت­هاي بعد از انقلاب پرداخته است که علي­رغم اينکه هريک داراي گفتماني مربوط به خود بوده­اند اما همچنان ذيل گفتمان جامع انقلاب اسلامي فعاليت نموده­اند. از اين طريق سعي شده است تا به بازشناسي دگرگوني رويکردهاي مختلف گفتماني در خصوص مقوله­هاي «زن» و «عدالت جنسيتي» پرداخته شود. نگاه گفتماني به مفاهيم، به خصوص کاربست شيوه تحليل گفتمان «لاکلاو و موفه» که بر مبناي آن، عناصر در درون گفتمان از طريق عمل مفصل­بندي حول دال مرکزي معنا مي­يابند، نگاهي است که مي­تواند اين نسبت معنايي حول مفاهيم زن و عدالت جنسيتي را نشان دهد. يافته­هاي حاصل که مربوط به تحليل گفتمان متون لوايح پنج برنامه توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران بوده و مبين رويکرد دولت­هاي سازندگي، اصلاحات و عدالت محور به مقوله عدالت جنسيتي هستند، حاکي از آنند که دال شناور «عدالت اجتماعي»، ذيل گفتمان کلان انقلاب اسلامي، در قالب نشانه مرکزي «عدالت جنسيتي» مسدود و در مفصل­بندي اين گفتمان، حول نشانه مرکزي مذکور، نظام معنايي­اي متشکل از دال­هاي اصلي «توانمندي زنان»، «اشتغال زنان»، «حجاب و عفاف زنان» و «امنيت زنان» شکل گرفته است.

علی‌پور و همکارانش (1396) در پژوهشی دیگر، به تحليل گفتمان عدالت جنسيتي در برنامه پنج ساله ششم توسعه اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي جمهوري اسلامي ايران پرداخته‌اند. آنها در مطالعه خود بیان کردند که نظام برنامه­ريزي در ايران، از گفتمان­هاي سياسي و اجتماعي حاکم تأثير مي­پذيرد و جايگاهي که اين گفتمان­ها براي سوژه­ها و مقوله­ها قائل­اند، در برنامه­هاي توسعه بازنمايي مي­شود. از جمله سوژه­هاي بسيار مهم، مسئله «زنان» است. بسته به اينکه سوژه زنان در چه حوزه گفتماني قرار دارد، معاني و هويت­هاي مختلفي به خود

مي­گيرد. همين معاني متفاوت است که در نظام برنامه­ريزي تبلور مي­يابد و به نوبه خود به برقراري عدالت جنسيتي يا تداوم نابرابري جنسيتي منجر مي­شود. پژوهش حاضر، به مطالعه کشمکش­هاي کنوني جامعه ايران بر سر هژموني معنايي در حوزه زنان (تطور گفتماني) و بازنمايي بحث عدالت جنسيتي در برنامه ششم توسعه با روش تحليل گفتمان لاکلو و موفه مي­پردازد. يافته­ها در بحث تطور گفتماني نشان مي­دهد که گفتمان اعتدال که به تعبير فرکلافي حاصل ديالکتيک گفتماني اصلاح­طلبي و اصول­گرايي است، دال­هاي تهي را در حوزه گفتمان­گونگي بازيابي مي­کند و معناي جديدي به آن­ها مي­دهد. براين اساس، نشانگان «اشتغال زنان»، «فرصت­هاي برابر»، «رفع موانع حقوقي»، «خانواده­گرايي»، «بي­توجهي به جنسيت» و «رفاه و بيمه زنان» را در پيوند با دال کانوني «برابري زن و مرد» مفصل­بندي مي­کند. همچنين تحليل گفتمان عدالت جنسيتي در برنامه ششم توسعه، نشانگر آن است که گفتمان حاکم بر برنامه ششم، با نشانه­اي محوري با عنوان «عدالت جنسيتي» و با مدلول­هاي «فرصت­هاي شغلي»، «سلامت و بهداشت»، «باسوادي زنان»، «اصلاح نظام حقوقي» و «مشارکت در تصميم­سازي و تصميم­گيري» شکل گرفته است که اين نشانه­هاي معنايي، به ترتيب دربرگيرنده عدالت اقتصادي، عدالت بهداشتي، عدالت آموزشي، عدالت حقوقي و عدالت سياسي هستند. اگرچه اين دال­ها در متن برنامه، معناهاي مستتر در مفاهيم را به طور کامل پوشش نمي­دهند، مي­توان اميدوار بود که با اجراي برنامه ششم توسعه، زمينه­هاي لازم براي نهادينه شدن مطالبات مدني در موضوع برقراري عدالت جنسيتي در جامعه فراهم و نقش زنان در توسعه کشور پررنگ­تر شود.

یدالهی و همکارانش (1398) در پژوهش خود به بررسی تطبیقی رویکرد سند 2030 و سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش ایران به عدالت آموزشی جنسیتی پرداخته‌اند. آنها در مطالعه خود بیان کردند که در قرن اخیر، یکی از مهمترین آرمان­های جوامع در بحث آموزش، نیل به عدالت آموزشی بوده است. با توسعه نقش زنان در فعالیت­های اجتماعی، جنس و جنسیت به چالش برانگیزترین زمینه عدالت آموزشی بدل شده است. در نظام حقوقی ایران، سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش ایران و در عرصه بین­المللی سند 2030، اسناد شاخص در بحث عدالت آموزشی هستند. در این تحقیق، گردآوری اطلاعات با استفاده از منابع کتابخانه­ای و روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته است. محققان عنوان داشتند که دو سند مورد تحقیق در این پژوهش، دارای نقاط اشتراک و افتراق هستند. نقطه اشتراک اسناد مربوط به شأن و منزلت انسان­هاست. در این خصوص هر دو سند، منزلتی یکسان برای جنس زن و مرد قایل هستند. نقطه افتراق اسناد مربوط به معنایی است که هر یک از این اسناد از عدالت و آموزش در نظر دارند. سند 2030 از عدالت معنایی مرادف با برابری برداشت می­نماید و عدالت جنسیتی را در برابری جنسیتی در امر آموزش تعریف می­کند. سند تحول بنیادین معتقد به توزیع آموزش متناسب با نیازها و نقش­های هر یک از دو جنس است. ابهام سند بنیادین در تبیین نیازها و نقش­های هر جنس بزرگترین نقطه ضعف این سند به حساب می­آید.

عباس‌زاده (1394) در مطالعه خود به بررسی تطبیقی پنج برنامه توسعه کشور پیرامون دستیابی به عدالت جنسیتی با تأکید بر وضعیت آموزش عالی زنان در ایران و مقایسه آن با وضعیت جهانی پرداخته است. او در توضیح کار خود بیان می‌کند که یکی از مؤثرترین روش­هاي بهبود وضعیت زنان، بررسی جایگاه آنان در برنامه­هاي توسعه کشورهاست تا بتوان جایگاهی را ترسیم کرد تا هم زنان از فرایند توسعه منتفع باشند و هم توسعه کشورها از حضور زنان بهرة کافی ببرد. این پژوهش، با هدف شناسایی جایگاه زنان در برنامه­هاي توسعۀ پس از انقلاب و با تأکید بر عدالت جنسیتی در آموزش عالی، به بررسی برنامه­هاي توسعه پرداخته و با روشن کردن وضعیت آموزش عالی زنان و مقایسۀ آن با شاخص­هاي جهانی، جایگاه ایران را نشان داده است. نتایج این مطالعه نشان می­دهد که برنامه­ریزي پیرامون دستیابی به ایده­آل رابطۀ جنسیت و توسعه در ایران از برنامۀ سوم، به صورت رسمی اما به نحوي شتاب زده به دغدغۀ مسئولان تبدیل شده است. همچنین نتایج نشان داد که اگرچه زنان در حوزة آموزش به رغم طی مسیرهاي علمی به لحاظ آمارهاي کمی رشد چشمگیري داشته­اند اما در تأمین معیارهاي مطلوب کیفی بازدهی مطلوبی نداشته و بنابراین اثربخشی برنامه­هاي توسعه باید با حرکت به سمت الگوهاي کیفی آن را جبران کند.

 

عدالت جنسیتی با رویکرد سیاست‌گذاری اجتماعی

باستانی و خسروی دهقی (1398). در پژوهش خود به موانع و چالش­هاي سياست­گذاري بر مبناي عدالت جنسيتي پرداخته‌اند. آنها در این مطالعه بیان کرده‌اند که طرح مفهوم عدالت جنسيتي همواره مناقشاتي به همراه داشته است. در حال حاضر با ورود اين مفهوم به برنامه ششم توسعه، مي­بايست سياستگذاري­ها در تحقق آن به طور جدي پيگيري و دنبال شود. هدف پژوهش حاضر، مطالعه مانع­ها و چالش­هاي سياست­گذاري بر مبناي عدالت جنسيتي از نگاه صاحب نظران است. به اين منظور براي گردآوري اطلاعات (با توجه به اصول نمونه گيري هدفمند و تدريجي) با 9 نفر از صاحب نظران و پژوهشگران حوزه زنان و سياست­گذاري، مصاحبه (نيمه ساختاريافته) شده و با استفاده از نظام کدگذاري نظريه زمينه­اي، داده­ها در پاسخ به پرسش­هاي اصلي پژوهش دسته­بندي شده است. براساس يافته­هاي پژوهش حاضر کليدي­ترين چالش­هاي سياست­گذاري بر مبناي عدالت جنسيتي شامل عدم وفاق درباره تعريف عدالت جنسيتي، سياست­زدگي، ضعف در برنامه­نويسي و ضعف داده و آمار است و از مهمترين لوازم سياست­گذاري بر مبناي عدالت جنسيتي، مصداق­يابي و ارائه تعريف براي عدالت جنسيتي است. با توجه به لزوم عامليت نيمي از جامعه يعني زنان در توسعه پايدار، تعيين شاخص­هاي عدالت جنسيتي و تبيين معيارهايي که براي تحقق عدالت جنسيتي بايد در سياست­گذاري­هاي عمومي مد نظر قرار گيرد ضروري است.

عطارزاده (1388) در پژوهش خود به موضوع عدالت جنسیتی؛ مرز تعامل جنسیت و سیاست پرداخته است. او در مطالعه خود بیان می‌کند که تحقق عدالت در رويکرد سياسي اسلام که همواره بر اساس قابليت­ها و توانمندي­هاي ذاتي هر يک از دو جنس، در ضمن يکتا انگاري هر دو جنس در عرصه حقوق انساني، تکاليف و وظايف متناسب با آن را بر دوش زن و مرد مي­گذارد، اقتضاي آن دارد تا در شرايطي که ويژگي­هاي انساني در معادلات سياسي تاثيرگذار است، هر دو جنس يکسان و فارغ از تفاوت­هاي موجود در عرصه عمومي و سياست حضوري فعال داشته باشند. اين نوشتار در راستاي تبيين محوريت مقوله عدالت در تأمين پيوند جنسيت با عرصه سياست، نخست معنا و مفهوم عدالت در رويکرد جنسيتي و در ادامه مسئوليت­هاي فردي و اجتماعي زنان را تبيين نموده و برخي از شبهات پيرامون عـدم حضور سياسي اجتماعي زنان را بيان و پاسخ­هاي مستدل به آن داده شده است. به نظر مي­رسد، بهترين راه براي تحقق عدالت جنسيتي، پذيرش نقش اجتماعي زن در کنار توانمندي­هاي سرشار وي در عرصه خصوصي است که زمينه­ساز تعامل جنسيت با سياست است.

سلیمی و کاظمی (1400) در پژوهش خود به مطالعه گفتمان­ها و روایت­های خط مشی­گذاری عدالت جنسیتی در ایران و واکاوی علل و جهات برنامه­ها و خط مشی­ها در حوزه عدالت جنسیتی پرداخته‌اند. آنها در توضیح کار خود عنوان می‌کنند که در هم تنیدگی فرایند برنامه­ریزی حوزه زنان و خانواده در موضوع عدالت جنسیتی با گفتمان­ها و جریان­های سیاسی و اجتماعی به پیچیدگی مسائل زنان در فرایند خط مشی­گذاری منجر شده است. این پژوهش کوشیده است با تأکید بر این امر که خط مشی­های عدالت جنسیتی در ایران در دو دهة اخیر متکثر و متعارض بوده­اند، به واکاوی دلایل و نحوة ایجاد تشتت در فرایند خط مشی­گذاری با محوریت نقش­آفرینی بازیگران پیدا و پنهان بپردازد. در این مسیر، این پژوهش در ابتدا گفتمان­های غالب در خط­مشی­های نهایی را به روش تحلیل گفتمان انتقادی لاکلا و موفه و به منظور بازنمایی تشتت موجود تحلیل کرده و در ادامه براساس نظریة اتخاذی در پژوهش، مبنی بر اثری که خرده سیستم­ها بر جهت نهایی خط ­مشی­ها دارند، به تحلیل روایت و احصای روایت­های بازیگران فرعی فرایند خط­ مشی­گذاری پرداخته است. یافته­های این مطالعه نشان می­دهد که متأثر از تعدد گفتمانی خرده سیستم­ها، خط ­مشی­های رسمی حوزه زنان و خانواده با محوریت عدالت جنسیتی در بسیاری از موارد دچار تعدد جهات نهایی هستند. به طور مشخص، محققان در این مطالعه بیان می‌کنند زمانی که دال­های اصلی خط مشی­ها با روایت­های بازیگران مقایسه می­شود، نفوذ قدرت غیرمستقیم ائتلاف­های گفتمانی در فرایند مسئله­شناسی و راه­حل­دهی خط ­مشی­ گذاری کاملاً مشهود است.

میرویسی (1394) در تحقیق خود با روش تحليلي _ تفسيري و در چارچوب انديشه سياسي به بررسي مهمترين مفروضات نظري «رويکرد قابليتي» آمارتيا سن و آثار آن بر حوزه عدالت جنسيتي پرداخته است. او بیان می‌کند که فهم توسعه و آثار آن بر حوزه عدالت و برابري را نمي­توان از مباني فلسفي نهفته در آن جدا کرد. در همين زمينه بررسي جنسيتي نظريه­هاي توسعه، حاکي از نارسايي آنها در زمينه مسائل زنان و موانع جنسيتي آنها در برخورداري از فرصت­ها و منابع واقعي زندگي است. اين رويکردها يا نگرش انفعالي به زنان دارند و يا با تلقي انتزاعي از آزادي و فرصت برابر، از توانمندي آنها غافل مي­شوند. رويکرد قابليتي که مبناي رويکرد انساني آمارتيا سن به توسعه است، در اين زمينه چشم­انداز جامعي را پيش روي ما مي­گذارد. سن با پيوندي که ميان آزادي، عدالت و دموکراسي برقرار مي­کند، عامليت بخشي به زنان را محور توسعه قرار مي­دهد. در اين رويکرد، توسعه در درجه نخست بايد با تمرکز بر توانمندسازي زنان، آزادي­هاي ابزاري آنها را محقق سازد و در مرحله بعد، شرايط مناسب بيروني را براي ابراز وجود و قدرت انتخاب­گري آنها فراهم کند.

 حسین مردی و همکارانش (1401) در پژوهش خود به تبیین موازین عدالت جنسیتی در حوزه حقوق بین­الملل تأمین اجتماعی پرداخته‌اند. آنها در توضیح کار خود بیان می‌کنند که هدف­شان بررسی ارتباط میان موازین

بین­المللی رفاه و جنسیت گروی، سهم زنان و دوشیزگان مستحق از مزایای تأمین اجتماعی را حول دو هسته ارزش­محور و نیازمحور مورد توجه قرار داده است، با این نگاه که توسعه عادلانه آن راهگشای حمایت از زندگی شریف تهیدستان و برآوردن خواسته­های مشروع آنها بدون تبعیض است. این مطالعه با تکیه بر اسناد جهانی و رویه حقوق عمومی دولت­ها، سعی داشته فرایند تحول در حقوق تأمین اجتماعی سده بیست ویکم را همراه با جریان گذار نسلی، انقلاب جمعیتی و رشد تصاعدی آسیب­ها از عاملیت­ها و پویش­های اثرپذیر بر سرنوشت قشر آسیب­پذیر نشان دهد. عدالت جنسیتی، با وجود اختلاف نظر در فاهمه­های فرهنگی جهان نسبت به آن، پشتوانه­ای است برای اینکه در سیر سیاست­گذاری­های داخلی کشورها همگان بتوانند به ظرفیت­ها و فرصت­های دو قلمروِ اشتغال محور و حمایت محور تأمین اجتماعی دسترسی داشته باشند. نتیجه پژوهش، کاستی اساسی به کارگیری عدالت جن


برچسب ها
 رفاه و تأمین اجتماعی   سیاستگذاری    چالشها 

دیدگاه ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید.